چند سنگ چیل مانده تا کنام... به قلم عباد صادقی گوغری (رخدادهای مشابه با این داستان در سده ی اخیر در سرزمین ما به خصوص دهستان گوغر، به وفور افتاده ست،شخصیت ها،اسامی،عناوین و مکان هایی که در ادامه می آی, ...ادامه مطلب
فردای زلزله،پای در ارگ بم گذاشتم خشت ها داشتند جان می دادند که چینه ی نیم ریخته ای صدا زد: "من مانده ام تنهای تنها... بغض ارگ ترکید و نخل ها سرشان را پایین انداختند کمی آنطرف تر ،مادر قنات از ته دل واخون می داد و می خواند: "من مانده ام تنها،میان سیل غم ها... نارنج ها سراغ ایرج را می گرفتند و من مانده بودم،بی پاسخ و آزرده حال و یک شهر پر از گلپونه های مانده در خاک... #عباد_صادقی , ...ادامه مطلب