چشم هایت،کردستان در من خمره ی ترک خورده ای ست پر از حسرت انگورهای سیاهت در من بریز نگاهت را من خیام گم گشته در کوچه هاتم... چشم هایت،تاکستان خوشه ها زیادرس شده اند و تو هنوز داری،پاییز چهره ات را کتمان می کنی? باز کن چشم هایت را کوچه باغ های اطرافت که از سر هر دیوار سنگ و گلی اش خوشه خوشه انگور و دانه دانه انار , ...ادامه مطلب
خدا کند که بهار بیاید گل بدهد بادام چشم هایت تا بهانه ای شود که زنبورهای عسل برگردند به این باغ و نسیم،بوی تریاک این روزها را ببرد... #عباد صادقی ,بادام,هایت ...ادامه مطلب
خبر رسید که داری به شهر می رسی نمی خواستم کسی جز من نگاهت کند به همین خاطر چو انداختم چند نفری که رقیب من هستند چشم هایشان را درویش کنند وگرنه در خطرند! خیلی بد شد گاهی یک شایعه،تاریخ یک قوم را عوض می کند نیامدی و تراژدی آغامحمدخان قاجار در کرمان،یک بار دیگر تکرار شد شهر پر از دراویش کور شده بود... (عباد صادقی), ...ادامه مطلب
گیسوانت ابریشم های پربهایی بودند، رفتی! و دست هایم به گدایی افتاد... (عباد صادقی),دست هایم به هیچ مصلوب است,دست هایم به آرزوهایم نرسیدم,دستهایت را به من بسپار,دستهایش را به سنگ مردگان آویختند ...ادامه مطلب
فیزیکدان ها می گویند: "جهان بزرگ هستی از ذره های کوچک و کوچکتر درست شده است" منظورشان اتم است یا هرچیز دیگر،بیراه نگفته اند دنیای بی نهایت من نیز از یک تار موی تو ساخته شد... (عبادصادقی),دنیای بی نهایت,دنياي بي نهايت,دنیای تو بی نهایت ...ادامه مطلب