باران باید بیاید تا ذهن های سرمازده جوانه زنند...

ساخت وبلاگ

 

به گمانم،یکی از مهم ترین چالش ها و آرزوهای بشر از نخستین تا به امروز،باران بوده و می باشد،باریدن باران،اینکه می آید و با خود هوای کسل کننده و روزمره را عوض می کند،دهان تشنه ی زمین،چشمه،قنات،چاه،رودخانه،جنگل و دشت را می بندد،نمه نمه راهش را به ادبیات باز می کند و بهانه ای می شود تا شاعران با دیگ نیچه ی خود،واژه ها را به تخمیر و تقطیر برسانند و انسان را از حس باران زدگی نشئه و سرمست کنند،اینها همه بهانه ها و توجیهات دست و پا شکسته ای ست که در کت من نمی رود،من می گویم اگر قرارست باران ببارد،باید با خودش پاکی ذهن بیاورد،بیاید و از شیروانی چترها و کلاه ها،بر سر مردم شهر چکه کند و ذهن های مردمان بیمار و خسته ی این سرزمین را بشوید و با خود، خاکستر جهالت،خرافه،تقلید و خودپرستی را به سیاه چاله های تاریخ ببرد،باران باید بیایید تا به ما بهار دهد وگرنه زمین چندصدمیلیون روییدن گندم،چندصد میلیون پرآبی رودخانه ها و سرسبزی جنگل ها را دیده و چندین هزار دیوان شعر عاشقانه ی بارانی را خوانده ست اما دلش تنگ ست برای جوانه زدن ذهن های یخ زده،ساقه کندن شعورهای در نطفه مانده و گندم دادن عشق و مهربانی وقتی که جای مو بر سر ما خوشه می دهد...

 

عبادصادقی

چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaarcha بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 17:12