قالی خیال تو

ساخت وبلاگ

با خیالت قالی کرمان می بافم

مثل مادرم،

ریس ها را رنگ می کنم

پسته ای،کچل آبی،زاغ

و با آن ها طرح سماور می بافم

با چند اسب قشقایی در چمنزار

یک رودخانه در حاشیه می بافم با سپیدارهای بلند

در کنار کوه شتری، سیاه چادرهای ایل را برپا می کنم

و تفنگ های آویزان برنو

درون یکی از پلاس ها یک اجاق سنگی می نشانم

و چند قوری گل قرمزی درکنار

و در آن ها چای دم می کنم

و آنقدر منتظر می مانم تا بیایی،

قند مرودشتی من!

بوی چای آلاله در سیاه چادرهای ایل پیچیده ست

تا کوچ نکرده ایم زودتر بیا

دارد مرا به دار می کشد

گره های قالی خیالت

با نی زدن هایش

با دوبیتو خواندن هایش

با بغض هایش

با اشک هایش...

 

 

#عباد_صادقی

 

چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zaarcha بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 21 خرداد 1398 ساعت: 8:42