بادبادک باز...

ساخت وبلاگ

امروز نخستین موی سپید در سرم رست

با خودم گفتم:

"چه زود،شادی های کودکانه ام را باد با خودش برد..."

دلم برای روزهای تابستانه ای تنگ می شود

که تنها دغدغه مان پیداکردن چوب نخل بود

و آرد سریش

قیچی بود و مقوارنگی

تا بادبادکی بسازیم و آن را هوا کنیم

من قرقره را هی باز کنم

و داداش محمدعلی،کبوترهای آسمان را نشانم دهد

که چگونه دور آن موشک دست ساز کاغذی چرخ می زدند

و پراکنده می شدند...

خدایا!مرا به روزهای دوران کودکی ام ببر

وقتی که تمام قشنگی های کره ی زمین

در به دست گرفتن یک فرفره ی رنگی

و دویدن درکوچه خاکی های پایین شهر بود...

 

#عباد_صادقی

چشم انداز...
ما را در سایت چشم انداز دنبال می کنید

برچسب : بادبادک, نویسنده : zaarcha بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 18:45